بایگانی برای مهر 1394

تسلیت..

یکشنبه 5 مهر 1394

حادثه ی منا رو تسلیت می گم خیلی متاثر شدم خداوند به بازماندگانشون صبر بده واقعا سخته و ان شاالله مفقودین سلامت پیدا بشن

این رو بخونید 😕 🙁
از اين زمان هايي كه آدم حس ميكنه قلبش داره كنده ميشه.. و هي به خودش ميگه كاشكى ميتونستم كارى كنم و خدمتى…

0
0

بررسی هوش هیجانی

یکشنبه 5 مهر 1394

تنها و بی کار و خسته ام..
کارهای فارغ التحصیلیمو کردم، حتی لباس برای شروع کار خریدم، روزی صد صفحه رو اختصاص دادم به مطالعه ی مجدد کتابهایی که تو دوره ی ارشد خوندم به اضافه ی کارهای هنری و ورزش و دیدن تلویزیون و رسیدگی به امور شخصی و قرائت قرآن و دعا و گوش شنوا بودن برای خونواده و دوستا و خوندن مطالب گروهای اجتماعی و…
روزها رو اینجوری سپری می کنم و منتظرم تا شاید کارم توی دانشگاه درست بشه..
تنهام چون اون رابطه ی دوستانه و نوع دوستی و کشش دو طرفه ی دنباله داری که دوست دارم باشه رو نیافتم
بی کارم چون شغلی که بتونم توش خدمت کنم و خودم رو سرگرم کنم و درآمد هم داشته باشم ندارم
و خسته ام از مسیری که زمانش به سرعت میگذره و خودم رو دست خالی میبینم..
.
.
چند وقت پیش توی یکی از تحقیقات مرتبط به هوش هیجانی در ضایعه نخاعی ها شرکت کردم ..خودم می دونم که من هوش هیجانی فوق العاده بالایی دارم اما اغلب افت می کنم و مهم ترین دلیلش هم شرایط جسمیمه یعنی واقعا مستقیم و غیر مستقیم تحت تاثیر محدودیت های جسمیم هستم وقتی سوالاتو داشتم جواب میدادم تمام سعیم این بود که صادقانه پاسخگو باشم..
مولفه هایی که تو اون آزمون مورد سنجش قرار گرفت:
1. خودآگاهی هیجانی : اینکه چقدر توانایی دارم که احساساتم رو بفهمم و ازشون آگاه باشم.
2.خود ابرازی : اینکه چقدر میتونم باورها و احساسات و افکارم رو صریح ابراز کنم و چقدر می تونم از مهارت های سازنده و خوبم دفاع کنم.
3. عزت نفس : اینکه چقدر توانایی دارم خودم رو درک کنم، بپذیرم و به خودم احترام بذارم.
4. خودشکوفایی : اینکه توانایی درک ظرفیت های بالقوه و انجام چیزی که توانش رو در خودم می بینم رو داشته باشم و براش تلاش کنم و ازش لذت ببرم..
5. استقلال : اینکه بتونم اعمال و افکارم رو آزاد از تمایلات اجتماعی ببینم.
6. همدلی : اینکه توانایی درک احساسات دیگران رو داشته باشم و بهشون ارزش بدم..
7. مسئولیت پذیری اجتماعی : اینکه بتونم به عنوان یک عضو از اجتماع موثر و سازنده باشم و با دیگران در کارها همکاری کنم.
8. روابط بین فردی : اینکه بتونم با نزدیکی عاطفی، صمیمیت و محبت کردن و محبت گرفتن روابط رضایت بخش متقابل داشته باشم.
9. واقع گرایی : اینکه بتونم هماهنگی اون چیزی رو که به طور هیجانی تجربه می کنم رو با چیزی که واقعی وجود داره بررسی کنم.
10. انعطاف پذیری : اینکه توانایی سازگار بودن رفتار و احساساتم رو با تغییرات محیط و موقعیت و جسم و.. داشته باشم.
11. حل مسـاله: بتونم مشکل رو تشخیص بدم و براشون راه حل های موثر داشته باشم.
12. تحمل فشار روانی : بتونم مقاومت کنم در برابر موقعیت های و رویدادهای سخت بدون جا زدن
13. کنترل تکانش : اینکه بتونم در برابر تکانش و سایق و وسوسه انجام عملی مقاومت کنم مثل رفتارهای تند و پرخاشگری
14. خوش بینی : اینکه بتونم به زندگی یه جور خاص نگاه کنم و نگرشهای مثبت رو حتی با وجود احساسات منفی و ناملایمات در خودم تقویت کنم.
15. شادمانی : اینکه بتونم از زندگی خودم احساس خوشبختی داشته باشم و از وجود خودم و دیگران و احساس مثبت، صریح ، مفرح و شاد داشته باشم.

به طور کلی هوش هیجانیم خـــــــوب بود تنها چیزی که در من خیلی خوب گزارش شده بود خودشکوفایی بود اینکه من برای غنا و معنی بخشیدن به زندگی تلاش می کنم و دنبال توانایی های بالقوه ام میرم و دنبال فعایت های پرشور برای رسیدن به اهدافم هستم..تلاش می کنم که بهترین عملکرد رو داشته باشم و خیلی حساس و معطوف به خودم هستم..شاید اگر این حس درونیم مثل بثیه حس هام تحت تاثیر جسمم قرار می گرفت چیزی از من باقی نمیموند..

اما من توی یه چیزهایی متوسط گزارش شدم و از نظر خودم متوسط رو به پایین و حتی ضعیفم >> خودابرازی، استقلال، تحمل فشار روانی، واقع گرایی، انعطاف پذیری، خوش بینی

هر چند در بین افراد ضایعه نخاعی من کاملا طبیعی بودم به خاطر محدودیتهام اما در بین افراد با جسم و روح سالم ……

تلاش برای آدم شدن..آدم ماندن..

_____________
* محقق پژوهش بررسی هوش هیجانی افراد ضایعه نخاعی : جناب آقای حسین دهقان
** خوبه که بتونید این 15 مولفه ایی که نام برده شد رو خوب مطالعه کنید و به یک خودآگاهی برسید..

حادثه ی منا رو تسلیت می گم خیلی متاثر شدم خداوند به بازماندگانشون صبر بده واقعا سخته و ان شاالله مفقودین سلامت پیدا بشن

0
0

ایمان به الله..

شنبه 28 شهریور 1394

ده روز پیش بود تقریبا که برنامه ی شب های تابستان شبکه سه مهمانهای خیلی عالی داشتن..تا به حال هیچ وقت نبود که یه زوج تو عرض چند دقیقه از تصویر تلویزیون بتونه دگرگونم کنه و حالمو خوش کنه که هیچ و از طرفی تا به حال اینقدر از عقاید و باور و برخورد و زندگانی زوج های اینچنینی که به برنامه های تلویزیونی دعوت می شن به اندازه ی این زوج منقلب نشده بودم..
برنامه با قلم مویی در دهان آقای حسین نوری شروع شد جانبازی که به خاطر طنز نویسی در زمان شاه با ضربات شلاق نخاعی شده بود و دستها و پاهاش از کار افتاده بودن..رنگ خاص نقاشی ها توجه منو جلب می کنه..همه پر از نور و شادی و طبیعت..از اینکه اینقدر با دهان خوب نقاشی می کشه و طرح و رنگش به علایق من بینهایت نزدیکه مشعوف می شم دوست دارم سِر این همه حس خوب توی نقاشیش رو بفهمم زوم می کنم به تلوویزیون که آقای نوری داستان زندگیشون رو تعریف می کنن..
“سی سال پیش برای مسابقه ی نقاشی به همراه برادر 16 ساله ام از شهرمون به تهران و دانشگاه شریف می یام که خانمی که نخبه ی فیزیک دانشگاه شریف بودن ازم خواستگاری می کنن..
خانومی جوان و باوقار و محجبه که الان دکتر هستن و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران کنارشون نشستن و ادامه ی صحبت رو پی می گیرن..اون موقعی که آقای نوری رو دیدم از این همه پشتکار و تلاشش و سیمای معنویش خوشم اومده بود و ازشون خواستگاری کردم…
مصرع اول ابیات زیر پاسخ آقای نوری و مصرع های دوم پاسخ خانم دکتر نادیا مفتونی در مراسم خواستگاری 🙂 :


” زورق مضروب جسمم بسته جان شما

باد بان روح من برپا به ايمان شما

همسفر با من چراييد اندر اين درياي درد

درد شعر عاشقان و عشق درمان شما

صد بلا باشد در اين ره باز ترديدي كنيد

کربلا مهرم بود هستم به پيمان شما

گر برد موج فنا بي رحم در گردابتان

در فناي في الله ام دامان رحمان شما

چون هنرمندم شريكم گشته اي در اين مسير

از ميان صد هنر احسن به ايمان شما

از كجا دانيد خواهان چه هستم در نهان

هر كه گويد راز من گويد ز پنهان شما ”
_________________
*کل داستانشون رو اینجا می تونید بخونید..داستان کامل تر خوندم ازشون ولی الان امکانش نیست بگردم دنبالش

**خواستم بگم تنها برنامه ایی بود که واقعا حس کردم یک فرد بیمار با یک فرد سالم همپا و هم دوش و همراه و همسر و هم…. هستند و نشون داده می شن..قرار نیست تو ازدواج های اینجوری یکی (فرد سالم) قهرمان و لطف کننده باشه قابل توجه آقای علیخانی و برنامه ی ماه عسل

***خیلی دوست دارم برم ببینمشون 🙂 یعنی میشه؟؟؟؟؟

****توجه: دوستان پيغام خصوصي وبلاگ مشكل داره و پيامها رو عمومي نشون ميده!

0
0

مستأصل

دوشنبه 23 شهریور 1394

دردناك و پر سوز

0
0

بی قرار

جمعه 13 شهریور 1394

دلت که گرم باشه، غروب جمعه هم روز اول عیده.. میگه یه جوری دوستش داشته باش همیشه، که فکر کنی هر لحظه یکی منتظره از چنگت درش بیاره..اوهوم این مسیر که وقتی از مقصد قشنگ تر باشه، میشه یک عمر توی راه موند و لذتشو برد..اینایی که با دوست داشتنشون، خودت رو بیشتر از قبل دوست داری، اینا رو میشه تو زندگیت نگه داری..این وقتاییکه توی جمع هستی و دورت شلوغه بیشتر دلت واسش تنگ میشه، انگار حضور آدما، یادت میندازه که فقط اونه که به تنهاییت ترجیحش میدی..اینکه بدونه دوستش داری، حق اونه ولی اینکه چقدر دوستش داری چی ؟ نچ حق توئه….اونیکه کنارش هر چند کوتاه، از لحظه هات لذت میبری..این صمیمیتی که با تو دست و پا بودن فرق داره..
این تو که اگه کسی رو دوست داشته باشی همیشه بهانه ایی برای دیدنش پیدا می کنی..حتی اگر حرفی برای گفتن باهاش نداشته باشی..حتی اگر هزارتا درد و غصه داشته باشی و فرصتی نباشه الویت اول و آخرته..اینایی رو که کم میبینی اما همین کم ها خستگیتو در میکنه و تا کمی دیگر روزهارو با حس خوب سپری می کنی..ایناییکه یه جوری خوبن که باعث می شن به تنهاییامون که انقدر دوسشون داریم خیانت کنیم..اینایی که یه جوری خوبن و مهربونن که باید زیر لحظه هایی که باهاشونی کاربن بذاری..اوناییکه که یجوری خواستنین که دوست داری یه دل سیر بغلشون کنی..این لحظه هایی که کنارته و بازم دلت تنگ میشه..ایناییکه یکیو دارن که نگرانشونه قدرشو بدونن و نگران نگرانیاش باشن..
این دوست داشتن فقط یه جمله ست باید یکی رو پیدا کنی که برات از اون معنی بسازه
این خوشبختی که یعنی دلیل خنده هاش باشی…این قشنگترین تصویر دنیا، وقتیکه چشاش می خنده..این حس خوب دوست داشتن که بدون خودخواهیت باشه بدون توقعت باشه، بدون منت باشه.. این لحظه هایی که هم سعی می کنی یادت بیاد چی داشت می گفت. ولی بیشتر از اون یادته چند تا پلک زد، چند بار با نگاهش دلت خندید..این حضور بعضی ها توی زندگی، یه نشونه ست..اینکه یادت بمونه همیشه که تو هم آدم خوش شانسی هستی..این عشق که یعنی: طوری نگاش کنی که انگار آدم قحظه..
این وقتایی که باید دستش رو محکم توی دستت فشار بدی نه واسه اینکه بدونه دوستش داری..واسه اینکه باور کنی حضورش واقعیه و خواب نمیبینی
این دو دست، دو چشم و یک لب و آغوشش، که من تسلیم این پنج به علاوه ی یک تو شدم..
اییناییکه با دل بهشون محرم می شی نه فقط با خطبه ی عقد
این بعضی چیزها که گفتنی و نوشتنی نیست فقط زندگی کردنیه..

______________
*who man8 + ashvan +40roz

0
0

پیوند آسمونی

چهارشنبه 11 شهریور 1394

نمی دونم چرا تا حالا جور نشده بود عروسی دوستای صمیمیم برم..حس و حالشو نمی دونستم..عروسی نسیم که طبقه بالا بود مامانم نذاشت برم، رفتم آرایشگاه دیدمش بعد اومدم خونه زار زدم..هی بم می گفتن شب عروسی دوستت اشک نریز خوب نی اما به خرجم نمی رفت و الی آخر..
امروز که عروسی یکی از دوستای خیلی متین عزیززززززززززززم بود حس راه رفتن تو یه باغ گل نرگس داشتم..خصوصا وقتی از راه دور برای لنز دوربینم میخندید.. :inlove:

سودابه جونم پیوند آسمونیت مبارک :kissing:

0
0