سرگذشت نونا پسانین پس از سه سال از سقوط درب ورزشگاه آزادی که منجر به ضایعه نخاعی و فلج 4 اندام او شد..
همه ی دخترا با هم دیگه سعی کردند درو جا به جا کنند و به نونا هم گفتند نونا نونا خودتو بکش بیرون..نونا که از شدت شوک ناگهانی و ضربه ی شدید تو حال خودش نبود سعی کرد جا به جا بشه اما نمی شد بدنش آناً لمس شده بود وسط هوشیاری و ناهوشیاری همش حرفهای روزِ قبلِ پدرو مبنی بر نرفتن به مسابقات زمزمه می کرد و همش از خدا می خواست تموم لحظه هایی که برش گذشته یه خواب باشه و هر چه زودتر از این خواب وحشتناک بیدار بشه اما…..با اومدن آمبولانس نونا بلافاصله به بیمارستان رسول اکرم منتقل شد و بعد از اومدن خونواده و انتقال به بیمارستان پارس تهران تحت عمل جراحی برای فیکس مهره های گردنی قرار گرفت و تقریبا یک ماه بعد در حالی که همچنان تراکستومی(با لوله ایی درون مجرای تنفسی نفس می کشید) بود به همراه پدر و مادرش به هانور آلمان(کلینیک پرفسور سمیعی) اعزام شد..و بعد از 6 ماه موندن در بیمارستان سمیعی به خاطر مسائل مالی و کنار نیومدن دولت و پرفسور برای هزینه های درمانی در آلمان رها شد و با هزینه های شخصی فیزیوتراپی رو از سر گرفت..تا به امروز..
و اما امروز..نونا حالا 16 ساله ست، حس و حرکت پاها و دستهایش را از دست داده است و با حرکت محدودی که در دست راستش داره به استثنای مچ و انگشتان، روزگار می گذارند و همچنان در فرآیند درمانی و فیزیوتراپی مصمم است به امید بهبودی بیشتر و بیشتر نونا..مشکل تنفسی اش برطرف شده است و به راحتی صحبت می کند، درس میخواند، مدرسه می رود، وبلاگ می خواند، با حرکت جزیی در انگشت کوچکش تایپ می کند، کامنت می گذارد، ایمیل می دهد، و به زندگیش با نقاشی زندگی می بخشد..
آری نقــــــــاشی
قبل از اینکه نونا مصدوم بشه نقاشیش خوب بود و علاقه ی زیادی به کشیدن نقاشی داشت اما با از دست دادن حرکت دستاش چیزی رو که فکر می کرد هم از دست داده نقاشی بود تا اینکه با استفاده از یک مچ بند که به مچ دستش بسته می شد و قرار دادن قلم مو بین انگشتاش و گیر انداختن و محکم نگه داشتن انتهای قلم مو به وسیله مچ بند نقاشی رو شروع کرد..اوایل کار اصلا این رویه رو دوست نداشت و ربع ساعت نشده با احساس خستگی و خوب در نیومدن نقاشیش؛ و سخت بودن کار از ادامه ی نقاشی کشیدن منصرف می شد اما روز به روز با تمرین و ممارست و سختکوشی قلق کار اومد دستش و حالا نه تنها خسته نمی شه بلکه یه ساعته یک چهره رو با جزییات ظریف و دقیق و مهارت می کشه..قراره منم بکشه 😀
نقاشی ها رو فقط با مداد سیاه ب6 و قلم مو و آبرنگ می تونه بکشه.. چون فشار اوردن به ابزار نقاشی همچون مداد رنگی و پاستل با این شیوه براش مقدور نیست..
مچ بند و نحوه ی گرفتن قلم مو برای نقاشی توسط نونا
واقعا ظرافت و توجه و مهارت نونا خارق العاده ست ..توی این نقاشی بینی با سایه کشیده شده و لب کاملا با سایه گذاری مشابه یه لب طبیعیه..
این دیگه جای حرفی رو باقی نمیذاره نه ؟
نمیدونم چه سریه همه نقاشیاش نیمرخن!!
آشنایی با نونا چند تا چیز رو مدام به یادم میاره..
1. آیه فَتبارک الله اَحسَن الخالقین
2.هیچوقت حادثه های اینچنینی رو از خودمون دور ندونیم شاید یه روزی تو سیم ثانیه دچارش بشیم پس عشق و محبت و دستگیری و کمک به هم نوع یادمون نره..
3.خدا همیشه جای شکرش رو باقی میگذاره حتی تو بدترین شرایط..خدا رو شکر که نونا خودش نفس می کشه، می تونه صحبت کنه، دستش حرکت محدودی داره و خدا رو شکر مهارت و استعداد خاصی در نقاشی داره..که بهترین مشغولیت میتونه برای نونا باشه
4.بدترین شرایط زندگی من و شما آرزوی یکی دیگه ست..قدر همه ی داشته هامونو تو هر لحظه بدونیم و شکرگزار باشیم چرا که همین داشته هامون که تو ذهن خودمون ناچیزن آرزوی یکی دیگه ان
________________________
* طاعات و عباداتتون در این این ماه مبارک و رویایی قبول درگاه خداوند باشه..رمضان آرامش بخش ترین لحظه ها رو با خودش میاره یه جوری که اگر حتی زندگی پیچ پیچی بشه آرامشه رو از دست نمیدی..امیدوارم برای شما هم مثل من باشه..