بایگانی برای بهمن 1401

دوستت دارم

یکشنبه 9 بهمن 1401

قبل از تو هيچوقت
بعد از تو هيچكس
جانم نشد..

0
0

خدايا شكرت

یکشنبه 9 بهمن 1401

صبح روز اولين روز كاريم كه مامانم در يه شهر ديگه بسترى بود، تو محل كارم به همكارام با يه غمى گفتم مامانم نيست و امروز لقمه ى صبحانه ندارم..
از فرداى اون روز تا الان كه مادرم پيشمه برام با عشق هر روز لقمه ى صبحانه مياره
من خيلى خوشبختم كه شماها رو دارم
خيلى
خدايا شكرت

0
0

زياد و هميشگى باشى

دوشنبه 12 دی 1401

تو خيلى سنگ صبور خوبى هستى، تو رئوف و مهربونى…كاشكى خيالم راحت بود از داشتنت و مطمئن بودم تا آخر عمرم تا لحظه ى آخر نفس كشيدينم تو هستى
من تو رو زياد مى خوام و طولانى…

خدايا مستجابم مى كنى؟

0
0

امن يجيب

دوشنبه 12 دی 1401

وقتى آمبولانس ديدين، تا مى تونين راه رو براش باز كنيد، شايد قراره برسه به داد مادر ِ دخترى،
دخترى ويلچرى كه چهار دست و پا خودش رو كشيده روى خاك و در خونه رو باز كرده و چشمش به راهه…
و امن يجيب مى خونه براى مادرش…

0
0