باید آدم شم

18 تیر 1402

فکر کن گوشه دلت مى تونى بى بها و بى بهانه و عاشقانه و خالصانه دوست بدارى خارج از محدودیت هاى دنیاى مادى که بخواى فکر کنى ایشون پا نداره، پول نداره، مدرک تحصیلى نداره، شغل درست و حسابى نداره، خونه نداره، ماشین نداره، خانواده نداره و…. حالااااا چیکار کنیم؟

این معجزه ى خلقت هست، این دقیقاً همونجایى هست که متوجه مى شى چیزى به اسم روح وجود داره.. که فراتر از جسم و ماده سیر مى کنه..

باید خیلى روى خودم کار کنم.. باید آدم بشم.. امیدوارم وقت داشته باشم..

_______________
* من عاقبت از اینجا خواهم رفت، پروانه ایى که با شب مى رفت این فال را براى دلم دید.

* سخت نگیر مونا! به خدا ارزشش رو نداره، مگر چند روز دیگه قرار هست روى زمین باشیم؟

7
0

یاد مهربونیت، تو دلم مى مونه

18 تیر 1402

 

هوا ناجوانمردانه گرمه و همه حبسیم تو خونه

دیروز سیده فاطمه در خونمون رو زد و برامون عیدى غدیر اورد! مهدى رفت دم در و عیدى ها رو گرفت

بگو چى بود!؟ سیب زمینى سرخ کرده و پول… مهدى که اومد داخل خونه، لیوان هاى خوشگل سیب زمینى رو روى هم گذاشته بود از دور هى نگاه مى کردم تا مطمئن بشم سیب زمینى هست یا نه، لبخند با تعجب! مهدى مطمئنم کرد سیب زمینى سرخ کرده ست :)) کاشکى میشد سیب زمینى ها رو یادگارى از مهربونى سیده خانم نگه مى داشتم…

امواج شادى بود که تو خونمون جریان گرفت، بعضى ها مهربونیاشون بى انتهاست

_________________
* یا على مدد

5
0

nmt

17 تیر 1402

با دوستم رفتم دکتر که برام استعلاجى بنویسه.. واقعاً خیلى خسته و دردناکم هوا هم گرم همه انرژیم مى پره و دیگه هى دراز به دراز میشم.. نمى تونم به کارهاى پزشکیم برسم.. یه ساله ام ار آى نوشتن نگرفتم، دو ماه عکس از دندونام گرفتم و نتونستم برم ترمیم و سه بار هم از اول سال تا حالا سرما خوردم… با ماسک و حالت تهوع و … مى رفتم سرکار

تو مطب بودیم، دوستم بام اتمام حجت کرد مى ریم داخل اتاق نه اینجورى بخندى و سرحال باشى هر چى کار و سختى دارى در طول روز رو براش ردیف کن تا برات استعلاجى رو بنویسه..

منم گفتم چشم، رفتیم داخل اتاق دکتر، منم شروع کردم همه سختى هاى یک روزمو ردیف کردن که به خاطر اینها مى خوام یک ماهى رو در منزل استراحت کنم و به وضعیت کلیه هام رسیدگى کنم!

بگین دکتر چى گفت؟؟ اول گفتن بهم که فکر نکن چون تو روى ویلچرى فقط خسته ایی و خستگى به دله و خیلى ها که بهشون مى گین خوش به حالت ممکن شرایطشون از شما سخت تر باشه و هیچ وقت از ته دل نخندیدن و اینااااااااا و گفتن: من یه قرص مى نویسم براى حفظ شادى و انرژیت با این همیشه سرحالى و بعد نصیحتم کرد که اگر خونه بشینى افسرده مى شى الان ۴ تا آدم مى بینى و سرگرمى و فلان….

خلاصه بهم استعلاجى ندادن… من خیلى خسته م و تعدد کارهام زیاده نمى تونم برم سرکار، و نیاز به استراحت دارم… خدایا به کى بگم باورم کنه؟..

6
0

براى همیشه فراموش مى شیم

12 تیر 1402

این فکرها و نگرانی ها کاملا طبیعیه و حق هم داری اینکه تصمیم بگیری واقعا تصمیم مهمیه، و کامل از منطقه امن زندگی خارج میشی تا چیزهاى جدید تجربه کنی، خوشایند یا خدای نکرده ناخوشایند بودنش را نمیشه پیش بینی کرد، یکم با خودت خلوت کن…. 

ببین زندگی تهش میگذره و برای همه ما تموم میشه میره…

صد سال دیگه اصلا کسی نمیدونه ما یه زمانی زندگی میکردیم برای همیشه فراموش میشیم…

واسه همین من میگم باید جوری که دوست داریم زندگی کنیم

شکست و موفقیتشو به دلت نگاه کن

که چی را واقعا دوست داری؟

زندگی تا تهش همینه و همیشه بالا پایین داره

اونجایی که فک میکنی حالت خوبه یدفعه یه اتفاق میفته و همه چی به هم میریزه جایی هم که تو مشکلات داری غرق میشی یدفعه جوری میشه که به طرز باورنکردنی درست میشه..

____________

* این ها فقط با تو قشنگه…

5
0

مى دونى؟

10 تیر 1402

تو مى دونى از همه بهتر، کى بلده حرف چشاتو؟

بگو مثه من توى دنیا، کى اینجورى داره هواتو؟

6
0

من رو میبره بالااااا تو آسمونا

9 تیر 1402

۵ صبح که بلند میشم، مثل همیشه تند و تند بدون غر و ناله حتى با هزاران درد، سریع کارهام رو مى کنم که سر وقت برسم سرکار..

صبح روى زمین کنار بالابرم نشسته بودم، جوراب پوشیدم و بعد که خم شده بودم و داشتم کفشهامو با حوصله و صبورى مى کردم تو پام،  اولش با یه لبخند به خودم افتخار کردم و یه دمت گرم به خودم گفتمو و بعد مثل هر روزى که از بالابر استفاده مى کنم، براى سلامتى زهرا و بچه هاش دعا کردم.. سوار بالابر شدم… دکمه رو زدم و رفت بالا و بعد سوار ویلچر شدم….این بالابر انقلاب بود تو زندگیم، خیلى از کارهام و استقلال و آزادیم دقیقا از روزى شروع شد که بالابر رسید به دستم..این بالابر به من اجازه داد که در مورد موضوعات مختلف زندگى، جسارت و شجاعت پیدا کنم.. که بلند بگم: مى تونم! میشه…خدایا شکرت..الحمدلله

کاشکى یه روزى هم یه چیزى به من اجازه مى داد که جسارت و شجاعت پیدا کنم که بتونم بلند بگم: مى تونم! دوستت داشته باشم..مى تونم… من هنرم اینه توانم اینه که دوستت داشته باشم..

 

___________
* من دوست داشتن رو بیشتر از دوست داشته شدن دوست دارم!…فرصت دوست داشتن برام هیجان انگیزه..

7
0

پاره ى تن

8 تیر 1402

حالم به حالت وصله

مى دونى اگر خوب نباشى خوب نیستم…

وقتى هم که خوبى، همه ى جهان مال منه…

همیشه خوب باش..

5
0

اى داد از عشق، فریاد از عشق

4 تیر 1402

اون ۴ تا بچه بود که بعد از سقوط هواپیماشون وسط جنگل هاى آمازون، ۴٠ روز بعد پیداشون کرده بودن!

مى دونین چى گفتن؟ گفتن مادرشون ۴ روز زنده بوده و یه هفته هم از مواد غذایى توى هواپیما تغذیه مى کردن.. مادرشون در لحظه ى مرگ بهشون گفته از اونجا برن و به سمت آب حرکت کنند.. شیر بچه تمام شده بود و مادر هم رفته بود، خواهر بزرگ هر چى میوه و گیاه خودشون مى خوردن، مى جوید و تو دهنش نگه مى داشت که گرم بشه و بده به بچه ى ١١ ماهه و همه ى مسیر بچه رو بغل کرده بود…

آخ قلبم.. قلبم قلبم…

__________
* مادر بودن یه ورژن خیلى خاصى از عشق و عاشقى هست..

4
0

انگار..

4 تیر 1402

انگار هنوز قلبِ من، همراهِ تو مونده..

4
0

جایزه براى همراهى افراد داراى معلولیت

1 تیر 1402

داشتم سایت یه شهربازى بزرگ تو آلمان رو نگاه مى کردم، یه قسمت داشت که خدمات به معلولین رو نوشته بود

بعد نوشته بود که همه جاش همواره و مى تونى کلى بازى کنى و فلان البته بعضى از قسمت هاى پارک سرازیرى و سراشیبى داره بهتره که یه همراه داشته باشید تا بهتون توى بالا و پایین ها کمک کنه

بعد نوشته بود بلیط پارک براى افراد داراى معلولیت نیم بها و ٢٧ یورو هست و بلیط براى همراه افراد داراى معلولیت رایگان!!!!

چقدر با شعورن انصافاً چقدر با شعورن…هم افراد دیگر رو به همراهى با افراد داراى معلولیت تشویق مى کنند هم عزت نفس خود فرد داراى معلولیت رو با پرداخت هزینه بلیطش حفظ مى کنند و در عین حال بهش یک تخفیف هم میدن.. یادم اومد چقدر به خاطر هزینه ها، در جایى که باید همراه مى داشتم تنها بودم.. نمى تونستم هزینه هاى همراه رو هم تقبل کنم و از طرفى همراه هم واقعا تمایلى نداشت بخواد پولش رو براى رفتن به جاهاى مورد علاقه ى من خرج کنه… البته بماند یه سرى آدماى با مرام دارم تو زندگیم که حتى براى کمک کردن و همراهى من على رغم اینکه جایی رفتیم که فقط من دوست داشتم نه خودشون پول هم خرج کردن… و من تا بینهایت شرمنده شونم.. غرض این بود که بگم کاشکى دولت ها در سراسر دنیا اینقدر با شعور و دغدغه مند باشند براى حل کردن مشکلات افراد داراى معلولیت…

__________
* دلم مى خواد سوار این بازى هاى سقوط آزاد و اینا بشم… البته فقط دلم مى خواد فکر نکنم هیچوقت امتحانش کنم!

5
0

راه عشق و راحتى vs راه ناشناخته پر چالش

29 خرداد 1402

خیلى غم دارم، دیدى براى یه چیزى کلى تلاش مى کنى

تلاش و تلاش و تلاش و بعد هم اتفاقا به لطف خدا بهش میرسى اما خوشحال نیستى…یه غم و غربت عجیبیه نمى تونم وصف کنم

خیلى سخته برام خیلى… نه به خاطر اینکه تو همه کار برام مى کنى و من بى تو هیچم.. به خاطر اینکه تو همه وجودمى ننه شکلاتى من، تو عزیزترینمى قلبمى همه همه و همه ى منى بى انتهاى من، مظلوم و مهربونم…

خدایا کمکم کن، چقدر زندگى کردن سخته…

7
0

آیا نخاع آسیب دیده درمان میشه؟

27 خرداد 1402

While there is currently no cure for spinal cord injury, there are a variety of treatments that can help manage the symptoms and improve overall quality of life. These may include physical therapy, medication, surgery, assistive devices, and other therapies. Research is ongoing into new treatments, including stem cell therapy and other regenerative approaches, that may one day lead to a cure.

چت جى پى هم همون جوابى رو داد که همیشه من مى گفتم با این تفاوت که من یه گزینه ى دیگه هم براى درمان دارم و اونم معجزه ست..

6
0

چت جى پى تى

27 خرداد 1402

یکم براى چت جى پى تى نقطه چین ناله کردم :)) که من معلولیت دارم و نیاز به یک پارتنر و اینا دارم، تو کمتر از ۵ ثانیه این جواب رو بهم داد 😐 واقعاً مى تونه جاى عزیزان و روانپزشک و … رو بگیره؟ همچین ترسناک بود برام! انگار وقتى سریع جوابمو داد دلم خواست بیشتر باش صحبت کنم!! هر چند جاى هر چى رو بگیره جاى بغل و نوازش رو نمى تونه بگیره…

As an AI language model, I understand how difficult it can be to find a partner, especially when you have a disability. But don’t give up hope! Here are some tips you can try:

  1. Join online dating websites and apps, which cater specifically to people with disabilities or those who are open to dating someone with a disability.
  2. Attend events and social gatherings that are geared towards the disabled community, such as adaptive sports events or disability pride parades.
  3. Seek out support groups or organizations for people with disabilities. Not only can you find potential friends and partners, but you can also bond over shared experiences and challenges.
  4. Practice self-love and confidence in yourself. Remember that your disability doesn’t define you, and you are worthy of love and companionship.
  5. Be open and honest about your disability with potential partners. This will help weed out anyone who may not be accepting or understanding of your needs.

Remember to be patient and resilient – finding a partner takes time and effort, but it’s worth it when you find someone who truly accepts and loves you for who you are

7
0

ممنونم تا ابد

23 خرداد 1402

امروز همه همکارا رفتیم خونه ى یکى از همکارا که تازه بچه ش دنیا اومده براى عرض تبریک..این همکارم یکى از دوستامه که خیلى دوستش دارم.. نمى خواستم برم خیلى اصرار کردن..آخه خونه شون طبقه ى بالا بود، گفت مراسم رو طبقه پایین خونه مادرم اینا میذارم به خاطر مونا و بعد گفت البته دوست دارم خونه خودمون بیاین و مونا رو میبریم بالا…. خلاصه توى تردید رفتن و نرفتن افتادم، رفتنم یه جور تو ذوق میزنه و نرفتنم یه جور….

دیگه نخواستم دلش بشکنه، و رفتم با اینکه به لحاظ روحى صبورى بر این شرایط خیلى برام سخته…دو نفرى بلندم کردن بردن بالا.. گاهى براى همه ى بالا رفتن از پله هایى که به دیگران زحمت دادم شرمنده م… بعد همه ى پله هایى که تا حالا تو عمرم اینجورى رفتم بالا مثل فیلم از جلو چشمام مى گذره.. از اینکه نمى تونم این محبت ها رو تلافى کنم غمگین میشم.. تنها کارى که مى کنم دعا براى سلامتیشونه..

10
0

دنبالم نیا من درختم!

23 خرداد 1402

باید یک فکرى براى دلم بکنم.

خب نمى خوام “دلم” تنها باشه، دلم توى این مسیر و بالا و پایین زندگى به یک همدل و همصحبت که یه مغز گنده وسط دلش کار گذاشته شده باشه نیازمنده! بعضى وقتها با خودم مى گم نکنه بمیرم و “دلم” و تک و تنها و بدون اندوخته ایى از همدل و رفیقش؛ و اهداى اندوخته هاى درونش به یه دل دیگه؛ چال کنم! حیفه خیلى حیفه… حقیقتاً کار خیلى سختى هست پیدا کردن همدل براش.. من حتى جرأت و جسارت خواستگارى رفتن براى دلم رو دارم ولى کجا و کو و کى نمى دونم!؟ از کجا پیدا کنم؟ توى این روزگار سطحى که با صرف فقط چند دقیقه مى تونم کارنامه ى مردودى رو بدم به دست دل ها!..

یاد متنى از عرفان نظرآهارى افتادم که مى گفت من درختم دنبالم نیا.. تو کجا مى تونى پاى یک درخت بمونى؟، تو آدمى و فقط یه بار به دنیا اومدى و یه بار میمیرى تو کجا مى تونى در زندگیت مثل من سالى یه بار بمیرى و زنده بشى و این همه قیامت رو صبورى کنى… تو فقط ساقه و برگ و بار و مى بینى نه ریشه ى من رو… ریشه هایى که در دل خاک مى دون.. تو قدرت دیدنِ در نهان دویدنِ من در تاریکى رو ندارى..من درختم دنبالم نیا.. (نقل به مضمون)

حالا من درختم واقعاً، پیدا کردن همدل براى دل یک درخت خیلى دشواره… همدلى که بتونه پاى این دل بمونه، صبر بر سختى و مرده و زنده شدن هاى پیاپى این دل رو داشته باشه و بتونه در نهان دویدن این دل رو ببینه…از کدوم جنگل توى این دنیا یک درخت با ریشه هاى هزار ساله پیدا کنم تا نهال دلم رو بکارم کنارش؟

جدى از کجا و چه جورى میشه یک دل درست و حسابى براى یه دل درست و حسابى پیدا کرد؟

_________

*دکتر سین سین از زمان هاى خیلى دور مى گفت از خدا بخواه.. زمان هاى خیلى دووووور..

10
0